سقوط به غرقاب های هولناک – بخش دوم
بابک پاکزاد بابک پاکزاد

خانم نوشین احمدی خراسانی ! شما گفته ای :

اتفاقاَ ما امروز نیازمند گفتمان تازه ای هستیم که به جای آن که «تضاد برانگیز» و مبلغ نفرت و دشمنی با این یا آن کشور باشد بتواند در عین حال که «امکانات و فرصت های بالقوه» دیپلماسی بین المللی و افکار عمومی جهانی و دولت های غربی را رد نمی کند (و اتفاقا از آن به نحو احسن استفاده می برد)، اما مفهوم «تفاوت منافع» را با تیزبینی و آینده نگری ببیند و بتواند آن را به خوبی تبیین کند، و در ادامه، از تفاوت منافع، با هنرمندی دیپلماتیک، در جهت «منافع ملی» سود ببرد.

و در جای دیگر آورده ای:

شاید امروز به جای بازتولید گفتمان هایی که سبب تضعیف جنبش های اجتماعی می شود و به جای نکوهش یا نادیده گرفتن «بهره بردن از امکانات و فرصت های خارجی» توسط جنبش های اجتماعی، باید آن را به عنوان واقعیت (که چه خوشمان بیاید و چه نیاید به هر حال وجود دارد)، بپذیریم. و در مورد چند و چون آن به منظور تبیین یک دیپلماسی بین المللی هماهنگ با «منافع ملی» پیش برویم. به ویژه امروز که اوضاع پیچیده منطقه و واقعیت ها و بن بست های آن، ما را نیازمند گفتمانی جدید کرده است، گفتمانی که بتواند بن بست بوجود آمده را بگشاید یعنی هم جلوی بهره بردن جنبش های اجتماعی از فرصت ها و امکانات جهانی در برابر دیکتاتورها را سد نکند (دیکتاتوری هایی که به برکت تکنولوژی و درآمدهای نفتی، قدرت سرکوب هرچه بیشتری یافته اند)، و در عین حال، حد و مرزهایی واقعی و مشخص، برای تأمین «منافع ملی» و استقلال، در آن تبلور یابد. که البته روندی است بسیار پیچیده و بغرنج، و نیازمند یک گفتگوی جمعی با لحاظ کردن فاکتورهای واقعی و عینی است.

وسپس هر آنچه را که به عنوان یک اصل (منافع ملی) بر آن تاکید کرده ای،خود با آوردن یک جمله پنبه کرده ای:

هر جنبش اجتماعی، از جمله جنبش زنان، به مانند یک دولت مستقر، نیازمند یک «سیاست خارجی مستقل» است. استقلال این سیاست خارجی هم این نیست که به این کشور و آن کشور ناسزا بگوید و در برابر آنها، توطئه بینی و تضاد و دشمنی را دامن بزند، بلکه استقلال اش به معنی بکارگیری دیپلماسی خلاق برای پیشبرد «منافع» آن جنبش به دور از دنباله روی و سرسپردگی است. این که بعدها چقدر «منافع این جنبش» با منافع ملی کل کشور منطبق خواهد شد بستگی به عوامل مختلف دارد.

تغییر واژگان در نوشته بیداد می کند و به تبع آن تغییرات مفهومی، که آنچه باید متن باشد را به حاشیه می برد و حاشیه را به جای متن می نشاند و به این ترتیب راه فرصت طلبی را می گشاید. منظورم جایگزین کردن عبارت تفاوت منافع به جای تضاد منافع است. این تغییر واژگان با هدف باز شدن مسیر در برخوردی ژلاتینی و سیال با کشورهای امپریالیستی در راستای برخورداری از امکانات و فرصتها صورت گرفته. پرسش من این است که چرا در سراسر مقاله شما از ابتدا تا انتها هیچ مو ضع گیری صریحی در برابر وقوع جنگ و تهاجم نظامی ناتو به مثابه خط قرمز برای همکاری ترسیم نشده و از طرف دیگر صریحا با تفکرات و اساسا جنبش ضد امپریالیستی مرز بندی شده؟ شما از کشورهای امپریالیستی در جای جای متن خود به مثابه متحدین نام برده اید و خط قرمزی به عنوان تهاجم نظامی رسم نکرده اید. از سوی دیگر، واژه منافع ملی را در نوشته خود برجسته ساخته و به نوعی آن را چراغ هدایتگر دیپلماسی کرده و در پرتو آن تضاد منافع را به تفاوت منافع تبدیل کرده اید. شما از منافع ملی سخن گفته اید و آن را محور اصلی قرار داده اید تا بتوانید رقیب قدرتمند خود یعنی گفتمان ضد امپریالیستی را از میدان بدر کنید اما بعد، از منافع جنبش سخن گفته اید و فرموده اید:” این که بعدها چقدر «منافع این جنبش» با منافع ملی کل کشور منطبق خواهد شد بستگی به عوامل مختلف داردوسپس این بحث را مسکوت گذاشته ای.خانم خراسانی آیا تهاجم نظامی ناتو به کشورمان با منافع ملی منطبق است؟ وقتی هم که شعله ایرانی خواسته واکنشی به سیاست های نظامی گرانه امپریالیستی داشته باشد وی را این گونه مورد خطاب قرار داده ای:

یادآور شوم که اگر امروز نگران مداخلات نظامی هستیم شاید به جای آن که پیگیر و مترصد به کار گرفتن گفتمان های سنتی مانند «امپریالیسم» باشیم و یا به گسترش تضاد با این یا آن کشور بپردازیم، راهگشاتر است که به سیاست های بین المللی اتخاذ شده توسط خودمان بپردازیم و نقاط ضعف و قوت آنان را بازشناسیم و از پرتو آن به جای آن که بخواهیم «سیاست دیگر کشورها» را تصحیح کنیم، سیاست های خودمان را که به نوعی جهت دهنده سیاست های دیگر کشورها بوده است، سمت و سویی متناسب بخشیم.

اینجا منظور از سیاست های خودمان،سیاست های جنبش زنان است. آیا شما درمورد جنبش ضد امپریالیستی هم برخوردی دیپلماتیک داری؟ابدا. برخورد شما سرکوبگر است. و این سرکوب در مسیر دیپلماسی باز و گشوده در برابر کشورهای امپریالیستی صورت می گیرد.بن بستی که شما از آن در جنبش مردم صحبت می کنی.دقیقا بن بست رویکرد شماست.کل آن چیزی هم که از آن به عنوان پیچیدگی نام می بری ،باز محصول همین رویکرد است. شما به دلیل آن که می خواهی به صورت سیستماتیک از کشورهای امپریالیستی کمک بگیری.ناگزیری در قبال جنایات و مداخلات آنها سکوت اختیار کنی و ضمن این کار حقایقی را مسکوت می گذاری که دانستن آنها برای مردم عین منافع ملی است. وسپس بجای آن که جنبش زنان صریحا در برابر تجاوز و مداخله نظامی موضع گیری کند اصلاح مواضع درونی جنبش را مطرح می کنی و جایگزینی هم نداری. شما افشا گری را زیر سوال می بری اما من می گویم افشا گری کنید و وام دار کسی نباشید هم این را افشا کنید و هم آن را. کل مسایلی که شما درباره دیپلماسی مطرح می کنی زیر سوال است. یک حزب می تواند دیپلماسی خارجی داشته باشد. زیرا افرادی را با هویت مشخص سیاسی نمایندگی می کند و ساختاری دارد و اعضای رسمی دارد و می تواند ادعا کند که نماینده آن اعضا است. اما در مورد جنبش های اجتماعی نمی توان از دیپلماسی خارجی سخن گفت. زمانی که شما از جنبش زنان صحبت می کنی درباره نمایندگی نیمی از جمعیت ایران صحبت می کنی. به این دلیل است که در جنبش های اجتماعی بیانیه صادر می شود با امضا های ذیل آن و هیچ کس نمی تواند از جانب جنبش زنان وارد مذاکره با هیچ کشوری شود و به اصطلاح برای خود دیپلماسی خارجی به هم بزند. همچنین همیشه جنبش های اجتماعی به دلیل عدم وابستگی و ماهیت افشا گرانه اشان از نفوذی معنوی در تحتانی ترین لایه های جامعه برخوردارند. این جنبش های اجتماعی هستند که زد و بند های احزاب،وطن فروشی ها و زد و بند های دیپلماتیک را افشا کرده و بر عملکرد احزاب نظارت می کنند. اما پرسش این است اگر جنبش های اجتماعی بخواهند برای خود دیپلماسی خارجی بهم بزند ،کدام وزنه اجتماعی ،کدام نیرو که در تحتانی ترین لایه های اجتماعی نفوذ دارد بر این دیپلماسی نظارت خواهد کرد؟ اینجا است که باید گفت : هر چه بگندد نمکش می زنند ، وای به روزی که بگندد نمک.


October 2nd, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی